-
نيامد وقت آن کز من بخواهي عذرآزارت؟شاعر : اوحدي مراغه اي دلم را شربتي سازي ز لعل چاشني دارت؟نيامد وقت آن کز من بخواهي عذرآزارت؟بما سر در نياوردي و سرها رفت در کارتدل از دستم برون بردي که با ما سر در آري تومرا کمتر بجويي تو، که ميجويند بسيارتگمان بردم که: ميجويد دلت وصل مرا، ليکناگر دانم که: فردا من نخواهم ديد ديدارتهم امروز از جهان ديدن فرو بندم دو بيناييدلم را ميکشي در خون و برجان مينهم بارتسرم را ميکني پر شور و بردل مينهي منتکه: گر در بوستان آيي، بميرد پيش رخسارتز روي راستي