-
مکن از برم جدايي، مرو از کنارم امشبشاعر : اوحدي مراغه اي که نميشکيبد از تو دل بيقرارم امشبمکن از برم جدايي، مرو از کنارم امشبچو لب تو گشت ساقي نکند خمارم امشبز طرب نماند باقي، که مرا تو هم وثاقيچه کني هواي رفتن؟ که نميگذارم امشبچه زني صلاي رفتن؟چو نماند پاي رفتننه شگفت اگر به شادي نفسي برآرم امشببه رخم چو بر گشادي در وعدها که داديچه شود که بر فروزي دل سوکوارم امشب؟چو شدم وصال روزي، به توقعم چه سوزي؟که تو دادهاي نهفته بر خويش بارم امشبگل بخت شد شکفته، که شوم چو بخت خفتهچو يکي