-
عاقلش سکر ديد و غافل خوابشاعر : اوحدي مراغه اي اگرت چشم دوربين باشدعاقلش سکر ديد و غافل خواباوحدي، هرچه غير او بينيبر گرفتم ازان جمال نقابنيست در آبگينه آتش و آبنيست يک باره جز غرور سرابباده نيز اندر اصل خود آبيستبادهشان رنگ ميدهد، دريابز آب بي رنگ شد عنب موجودکفتابش فروغ بخشد و تابزين منازل نکرده آب گذاروز عنب شيره وز شيره شرابباش، تا رنگ و بوي برخيزدهيچ کس را نکرد مست خرابهر کس از باده نسبتي ديدندکه همان آب صرف بيني، آبچشم ازو رنگ برد و بيني بويجمله بين کس نشد ز روي صواب
#سر