-
روز وصالست مرا، صبح کمالست مراشاعر : اوحدي مراغه اي غرهي سالست مرا، اوحدي، امسال بياروز وصالست مرا، صبح کمالست مرافال به نام تو زدم، اي تو مرا فال بياسخت به حالم از تو من، اي مدد حال بيانامه فرستادم و دل، بنگر و در حال بياعهد من از ياد مهل، تا نشوم خوار و خجلبر در ميخانه شدم، خيز و به دنبال بياعاشق ديوانه شدم، وز همه بيگانه شدماي همه شغلي بتو خوش، با همه اشغال بيادور شدي، دير مکش،بر مچشان زهر و مچشآخر شعبان چو شدي، اول شوال بياتا به رخت عيد کنم، روي به توحيد کنمشاهد مجلس، بنشين، زا