-
درد سري ميدهيم باد صبا راشاعر : اوحدي مراغه اي تا برساند به دوست قصهي ما رادرد سري ميدهيم باد صبا رابا لب لعلش سخن کند به مدارابرسر کويش گذر کند به تانيبرکند از ما دگر به مژده قبا راپيرهن ما قبا کند به نسيمشسينه سپر بودهايم زخم بلا رامرهم اين ريش کرد نيست، که عمريگردن و سر مينهيم تيغ و قفا رادنيي و دين کردهايم در سر کارشاز سخن من حديث مهر و وفا رااي بت نامهربان، بيا و بياموزدست مزن عاشقان بي سرو پاراپاي چنين سرزنشتها چو نداريدفع ندانست کرد تيغ قضا راعيب زبوني نه لايقست،گر از خودمن