-
کم عيالي سعادتيست که مردشاعر : انوري نرود جز براي خويش بدانکم عيالي سعادتيست که مردجز عيال گران مدان به جهانمرد رد نيز بند تخته و غلنتواند شد از ميان به کرانگرچه مردانگي به جهد کندتا ببيني دليل اين به عياندر کواکب نگاه کن به شگفتميکند گرد آسمان جولانماه تنهاست زين سبب شب و روزگاه در حوت و گاه در سرطانگاه باشد به شرق و گاه به غربلاجرم والهست و سرگرداننعش مسکين که دختران داردصعب کاريست اين عيال گراننه طلوعست مر ورا نه غروبباد تا هر سال گل آرد جهانروي بخت خواجه خرم همچو گلتا بود پيوسته با د