-
خدايگان وزيران و پادشاه صدورشاعر : انوري که با نفاذ تو هست از قضا فراموشمخدايگان وزيران و پادشاه صدورکه از تجاوز او همچو ديگ ميجوشميکي ز آتش جور سپهر بازم خردر آن لباچه که تشريف دادهاي دوشمعجب مدار که امروز مر مرا ديدستکه عشوهاي بخرم وان لباچه بفروشمز بهر خسرو سيارگان همي خواهدهمي برآيد از اين غصه دم به دم هوشموگرنه جفته نهد با قباي کحلي خويشبگو چگونه کنم با کدامشان کوشمستارگان را صدره به من شفيع آوردهزار بار گرفته است اندر آغوشمبدان بهانه که تا آستينش بوسه دهدوليک من نه حريفان خوا