-
شعر طنز؛ بود بقالی و او را خودرویی!
علي هديهلو در روزنامه قانون نوشت:
بود بقالی و جان خود درید
تا به ضرب و زور ماشینی خرید
قرض و قوله کرد ؛ از اغیار و یار
وام بستاند از فلان بانک و بسار
بعد هجده ماه بی سامانی اش
رفت تا بستاند از کمپانی اش
«صفر» بود آن خودرو خوش آب و رنگ
بود شکلش هم فریبا و قشنگ
چون که آن خودرو به او تحویل شد
قند شادی در دلش قندیل شد
با دک و پز ، رفت و پشت رل نشست
مثل بلبل بر درخت گل نشست
چابک آمد توی ماشین و نخست
صندلی را خواست بنماید درست
دسته را بگرفت و سوی خود کشید
ناگهان از بیخ ؛ آن
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان