-گروه وبگردی « تیتریک »، به نقل از نگارانه؛ آورده اند،صبحی استادی نیک، چشم باز بنمود و بر ایوان بنشست، به ناگاه کلاغی بی پدر بر پستو زد، پنجه در افکند با کوزه ی ایشان، پنیر ها ریز ریز شدندی و کوزه بشکست بر کف. دود از کله ی استاد بر بخاست که این پنیر ها سهم مریدانمان بودست و براستی که این سیاه پوش، ملعون و متجاوز است. جمله مریدان حلقه زدندی بر درگاه، که چون شده است یا استاد ؟ استاد قصه بر گفت بر مریدان، مریدان همه جامه ها دریدندی و شمشیر ها از غلاف برافراشتندی ودهن کجی نمودندی بر کلاغ که بر دیوار مستراح ریسه می رفت و منقار پنیر آلود را بر نشان می داد. مریدان تا پنیر و منقار دیدندی، خون
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان