-یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. در روزگاری که زیاد هم دور نبود، در یک دهکده همین نزدیکی های شهر خودمان مردمی بودند که به طرز عجیبی روزگار می گذراندند. در این دهکده دریا رویا بود و رودخانه مال قصه ها. هر چه از زمین خدا بود بیابان بود و شوره زار و تا چشم کار می کرد زمین تشنه لب ترک برداشته هویدا بود. در نقشه های جغرافیایی اسامی رودخانه ها و دریاچه ها ذکر می شد. اما وقتی در مدرسه معلم ها می گفتند اینجا دریاچه است، بچه ها منظور معلم را خوب نمی فهمیدند و خیال می کردند دریاچه به جایی می گویند که سطح وسیعی از نمک را در خود جای داده است و همین معنی را کم کم خود معلم ها هم باور می کردند. رودخ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان