-تاریخ انقلاب نوشت: زن در مقابل زندان قصر ایستاد ، اشک در چشمش حلقه زد و قطره ای شد بر روی چادر سیاهش .روزهای زندگی مثل فیلمی از مقابل چشمانش می گذشت.یاد ان روز افتاد که پسرش از صبح پشت در زندان منتظر ماند اما اجازه ندادند ،پدرش را ببیند.یاد آن روز افتاد که همسرش را میبردند و پسرها پشت موتور مامور را گرفته بودند تا نگذارند بابا را ببرند و روی خاک کشیده میشدند... چهره همسرش نقش بت در قاب ذهنش ،خسته از کم لطفی یاران لبخندی زد و گفت : «بخند زهرا جان، صدای خنده های تو به من روحیه می دهد.» زهرا گل گل ، همسر شهید لاجوردی از سختی های شیرین زندگی با یک مجاهد خستگی ناپذیر می گوید. ********** ا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان