-
همسايه نويسنده:سيد حميدرضا برقعي همسايه سايه ات به سرم مستدام باد لطفت هميشه زخم مرا التيام داد وقتي انيس لحظه ي تنهايي ام تويي تنها دليل اين که من اين جايي ايم تويي هر شب دلم قدم به قدم مي کشد مرا بي اختيار سمت حرم مي کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل مي کند آدم کنار تو حالي نگفتني به دلم دست مي دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو تا آسمان خويش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو با زمزم نگاه، دمادم هزار شمع روشن کنند هاجر و مريم کنار تو در