-
آز در شعر شاعران حريص، چشم طمع دارد از کريم و لئيم مگس، به خوان(1) شه و کاسه گدا افتد «کليم کاشاني» زحمت، هميشه لازم اهل طمع بود هرگز تهي ز دانه نديديم چشم دام «مخلص کاشاني» هم از کودک مزاجي ها حرص است که در صد سالگي دندان برآيد «صائب تبريزي» هر که «صائب» نکشد در دل خود آتش حرص گر چه در باغ بهشت است، جهنم با اوست «صائب تبريزي» بمال بر لب خونخوار حرص خاک قناعت و گر نه تشنگي افزاست آب شور تمنا &