-
دعواهاي بانمك نويسنده:زينب ميرزا اسماعيلي خوشه ي انگور كه به شاخه آويزان بود گفت: «مرا بچينيد كه حبّه هاي انگور دارم.» ميوه ي سيب داد زد: «نه! مرا بچينيد كه سرخ و قشنگم.» گيلان هم گفت: «زود دو قلوهاي مرا بچينيد و نوش جان كنيد!» بين ميوه ها دعوا شد. عمو باغبان گفت: «دعوا نكنيد. همه ي شما را خواهم چيد. همه ي شما ميوه هاي خوبي هستيد.» گنجشك اول گفت: «من خوش صداترم.» گنجشك دوم گفت: «نه! من