-یادداشت دریافتی- سیدمحمدصادق محمدی وفایی؛ گفت امام جماعت مسجدی بودم سخنرانی می کردم شخصی که اهل نماز جماعت بود و انگشترهای متعددی را در انگشتان دو دستش داشت و پیشانی پینه بسته ای نیز داشت جلو می آمد و خم می شد و پیشانیم را می بوسید. لبان ذکری و پیشانی پینه بسته ، نماز جماعت و بیان کردن برخی نکات ظریف دینی از زبان سخنرانان مشهور جامعه ، از او برایم شخصیتی محبوب ساخته بود . تا این که شبی بعد از نمازمغرب و عشا چند صفحه کاغذ در دست داشت و گفت به امضای شما نیاز دارم ! گفتم برای چه؟ گفت باخانواده ام مشکل پیدا کرده ام .کارمان به دادگاه کشیده است ! اکنون فلان مبلغ راطلب می کند .شما نیز گواهی کنید که ب
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان