-
معمای پلیسی قتل سهیلا پیرزن با مشاهده جسد سهیلا شوکه شده بود. نمیدانست چه کار کند. فریاد در گلویش خفه شده بود. خود را به تلفن رساند و شماره 110 را گرفت.
از یک ساعت قبل بارش باران در شهر آغاز شده بود. سروان نگاهی به ساعت انداخت؛ چهار بعدازظهر بود. پرونده ای را که در حال مطالعه آن بود، بست و مقابل پنجره رفت. باران همچنان با شدت می بارید. صدای زنگ تلفنش او را به خود آورد. افسر نگهبان کلانتری 19 تهران بود و از قتل