-من اینو می خوام
فرنوش با مامان و بابا رفته بود خرید. مامان داشت ماکارونی میخرید و بابا هم لابه لای قفسهها دنبال یک قوطی چای میگشت. دل فرنوش شکلات میخواست. به مامان گفت:«مامان!من شکلات میخواهم:» مامان گفت: «دخترم! من پول کافی همراهم نیست، به بابا بگو.»فرنوش رفت پیش بابا: «بابا من شکلات میخواهم.» بابا دست کرد توی جیبش و گفت: «فرنوش جان من پول دارم اما اگر برای تو شکلات بخرم دیگه نمیتوانم برای خونه چای بخرم. حالا چه کار کنم؟»به نظر تو فرنوش چه کار کرد؟ به بابا و مامان چی گفت؟1.