-
دوستي و دوستان در شعر شاعران از دوستان رسد، همه آفت به دوستان چشم گهر، سفيد ز آب گهر بود «کليم کاشاني» مي توان يک دم، هزاران دوست با خود خصم کرد از پي قطع محبت ، حاجت شمشير نيست «مخلص کاشاني» جز ياد دوست، بر دل نازک بود گران زينهار سنگ را، به ترازوي زر مکش «مخلص کاشاني» روح را، آميزش دون همتان تن مي کند امتزاج آب و خاک ، اين نکته روشن مي کند «مخلص کاشاني» به دوست نامه نوشتن ، شعار بيگانه است ب