-
دست هاي بريده نويسنده:مرتضي دانشمند سوره ي مسد بعضي صبح هاي زود، پيامبر از خانه بيرون مي رفت تا به کارهاي مردم رسيدگي کند يا به بازار مي رفت تا نان يا خرمايي تهيّه کند و به خانه بياورد. در راه، پشت در خانه، نگاهش به آشغال ها، خاکروبه ها، غذاهاي فاسد و ميوه هاي گنديده مي افتاد. بوي بدآنها فضاي پاک صبح را آلوده مي کرد؛ آن گاه نگاهش به ابولهب مي افتاد. خانه اش از خانه آنها دور نبود. او را مي ديد که مي خندد و با شيطنت به خانه مي رود. ابولهب مرد