-
از او می ترسم نویسنده : احمد صادقی اردستانی خورشيد از وسط آسمان به سو ي افق مي خراميد تا غروب كند، امّا پرتوهاي طلايي آن، وقتي با موج هاي آرام دريا تلاقي مي كرد، منظره زيبا و چشم اندازِ دل نشين و لذّتبخشي را پديد مي آورد. همه افراد روي عرصه كشتي آمده بودند تا حركت خورشيد را به سوي افق در دريا تماشا كنند و لذّت ببرند و آن گاه كه تاريكي شب كشتي را در آغوش خود پنهان مي كند، با خيال راحت به خواب خوش روند. در كشتي، همه چيز وجود داشت، از