-
مثنوي کربلا شاعر:غلامرضا عبداللهي کهکي (ره) ساربان محمل فرو هل کربلاست اين زمين ميعادگاهي دلرباست کربلا، فخر زمين و آسمان نقطه عطف تطور درجهان کربلا! خون خدا درخاک توست توتياي ديده، خاک پاک توست ديدمت درسجده هاي هر نماز تربتت با قبله در راز ونياز کربلا، دروازه شهر بهشت کربلا؛ يعني همان نهر بهشت کربلا! حرفي بزن با فاطمه تا حضور کفر گيرد خاتمه گرچه ما شرمنده وبي توشه ايم. عاشق آن مرقد شش گوشه ايم کربلا، ميزان هر زيبا وزشت انتخاب يا جهنم، يا بهشت کربلا، آئينه ع