-
غديرتا کربلا شاعر:محمد حسين بهجتي (شفق) چشم تاريخ مانده است به راه مي کند روزگار خيره نگاه دل ايام مي تپد از شوق مي کشد زانتظار گردون، آه سوخته ز آرزو، دل خورشيد درهوس باز مانده ديده ماه فجر بيدار مانده شب، همه شب سرکشيده زشوق صبح پگاه تا مگر فصل عيش وناز آيد روز عيد غدير باز آيد بذر حق درغدير کاشته شد پايه عدل کل گذاشته شد اندرين روز، راز خوشبختي برجبين زمان نگاشته شد تا قيامت فرشته اقبال برروان بشر گماشته شد. به خلافت، علي به دست نبي درچنين روز برافراشته