-
اخلاق اجتماعي نويسنده:حجت الله آزاد مقدمه «مي خواهم تا بيمار شوم تا به نماز جماعت نبايد رفت ونزد خلق نبايد رفت وخلق را نبايد ديد...اگر تواني جايي ساکن شوي که کس شما را نبيند و شما کس را نبينيد که عظيم نيکو بود...منتي عظيم قبول کردم واز کسي که بگذرد برمن وبرمن سلام نکند وچون بيمار شوم، به عيادت من نيايد...چون شب درآيد، شاد شوم که مرا خلوتي بود بي تفرقه. وچون صبح آيد، اندوهگن شوم که از کراهيت ديدار خلق که: نبايد که در آينده ومرا تشويق دهند&raqu