-
شايعه نويسنده: محدثه رضايي آب كه مي خورم، نگاهم به سمت بالاست. به سوي دستشويي آخري و لانه ي يا كريم روي ديوار آن. دو تا تخم گذاشته است به اندازه ي توپ تنيس. زنگ كلاس را مي زنند. مي دانم ياكريم هر جا باشد زنگ را مي شنود و مي نشيند روي تخم هايش. زنگ هاي تفريح نمي دانم كجا مي رود؟ شايد مي رود توي خانه خرابه ي بغل مدرسه! اصلا چرا از همان اوّل لانه اش را آن جا نساخته. آن جا كه آرام تر است. اما شايد او هم حرف هاي بچه ها را شنيده. بچه ها مي گويند توي آن خانه، جن است. اربابي