-
حج، آهنگ خدا حج، آغاز حركت حج، [يعني] آهنگ، قصد، يعني حركت و جهت حركت نيز هم. همه چيز با كندن تو از خودت، از زندگيات و از همه علقههايت آغاز مي شود. مگر نه در شهرت سكني؟ سكونت، سكون؟ حج، نفي سكون زندگي، چيزي كه هدفش خودش است يعني مرگ، نوعي مرگ كه نفس را ميكشد! حج يعني جاري شو! زندگي، حركتي دوري، دوري باطل، آمد و رفتي تكراري و بيهوده، كار اصلي؟ پير شدن. نتيجه واقعي؟ پوسيدن، نوساني يكنواخت و ابلهانه... زندگي؟ تماشايي، و تماشاي صبح و شام