-
امتحان سخت نويسنده: هاجر زماني - بالاخره با رياضي چه کار مي کني؟ اسم رياضي را که مي آورد، چشم هايم را از چشم هايش مي گيرم. نمي خواهم سعيد بفهمد که چه قدر از اين درس مي ترسم. مي گويم: «دو هفته است که همه درس هايم را کنار گذاشتم تا به رياضي برسم، اما ...» سعيد مي پرد توي حرفم: «مي خواي کمکت کنم؟» اين حرف را که مي زند، ناخودآگاه دوتايي مان مي زنيم زير خنده. مي گويم: «نه اين که وضع تو از من خيلي بهتره.» سعيد لبخند بر لب، حرفم