-
همسرم را با کمک عمویم کشتم اسمم ستاره است و دانشجوی طراحی هستم. از وقتی چشم باز کردم پدرم را معتاد و خیابانگرد دیدم. دلم آیندهای مثل پدرم نمیخواست برای همین همه تلاشم را کردم تا خودم به جایی برسم. در رویاهایم همیشه خودم را یک زن موفق میدیدم که کنار یک مرد متشخص ایستاده و احساس خوشبختی میکند.
تازه دانشگاهم را شروع کرده بودم که هومن به خواستگاری ام آمد. او از اقوام پدرم بود و خانواده خوبی داشت. به خواسته مادر