-سه ماه تعطیلی من در قنات
می خواستم مثل هر سال سه ماه تعطیلی برای میوه چینی به باغ بزرگ روستای مان بروم، اما بابام که مغنی بود، می گفت: دنبال کاری برو که پول بیشتری بهت می دهند، با خودم بیا کاریز(1) به جای روزی سه تومان روزی پنج تومان مزد می گیری.هر چه مادرم به بابام می گفت: بگذار بچه ام دنبال کاری برود که دوست دارد، حریفش نمی شد.آن روز خورشید، با اولین پرتوهایش ما را گرم کرد. از جلو مسجد روستایمان تا «کتل»(2) قنات پانصد متری راه بود. این راه را که از کنار درختان توت می گذشت با بابام و صفر و یحی