-نگهبانی که خوابش برد جیغ زدم: ˝یا ابوالفضل. بچهها بپرید بالا! آفتاب زده!˝ فرمانده خوابآلود بلند شده بود و مثل سکتهایها میگفت: ˝چیه؟ چه خبره؟˝ گفتم: ˝هیچی! چه خاکریزی زدیم امشب!˝.
محسن صالحی حاجیآبادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است. سنگرسازان بیسنگر، بچههای کم سن و سالی که به جغلههای جهاد معروف بودند بهانهای شدند تا او خاطرات بسیاری را برای بازگو کردن به نسل جنگ ندیده امروز داشته باشد:«شلمچه بودیم. آتیش خیلی سنگین بود. نمیشد خاکریز زد. فرماندمون سردار قیص