-طوفانی در راه استاز وقتی که خدا دنیا و اولین آدمهای روی زمین را آفریده بود، سالهای بسیار زیادی میگذشت. زمین با همهی زیباییها، درهها، کوهها و خشکیها و دریاهایش، درست مثل روز اول بود.خورشید درخشان، روزها به زمین میتابید و ماه تابان، شبها آسمان را روشن میکرد. گلههای گاو و گوسفند، در چمنزارهای سرسبز، میچریدند و درختان میوههای خوشمزه و آبدار میدادند. همه چیز مثل روز اول بود. فقط آدمها بودند که آرام آرام تغییر میکردند.
همینطور که تعداد آنها روز به روز زیاد و زیادتر میشد. هر کدام تلاش