-فاطمیه، جبهه ها یادش بخیر...این شب ها چشم هر کس به بچه سید ها می افتاد بی اختیار اشکش جاری می شد؛ خصوصاً بچه های کم سن و سال تر. در شب شهادت بی بی آن ها وسط می نشستند و بقیه دورشان حلقه می زدند و با هم در عزای مادر، هم ناله می شدند، نوحه می خواندند و اشک می ریختند.
ایام فاطمیه بود. راهروهای بیمارستان هم سیاه پوش شده بودند. صدای دسته و عزاداری از پنجره باز اتاق می آمد. غمگین و بی حوصله روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود کتابی را که برایش آورده بودند تا بخواند را برداشت. روی جلد