-
ناگفتههاي نذري دكتر محمدحسين عزيزي* پيش از ظهر، 3 غذاي نذري گرفته بودم. آنها را آوردم خانه تا با همسر و پسرم شام بخوريم. پارسا، پسرم، قبل از ما سر ميز نشست. در ظرف يكبارمصرف را باز كرد ولي به محض اينكه اولين لقمه را خورد، قاشقش را زمين گذاشت. گفتم: «بابايي! چرا نميخوري؟» گفت: «بدمزه است، مزه پلاستيك ميده!» راست ميگفت، مزه غذا كمي عوض شده بود. پارسا آن شب تخممرغ خورد و راحت خوابيد اما م