-
کوه:ديو در بند، يا مُتفکِّر خردمند (2) نويسنده : دکتر محمد فاضلي* ـ در ياب ـ اي دوست ـ بانگ ناتواني را که دست طلب را به سوي احسان تو دراز مي کند. مسافر دردمندِ ما که«کوه» را خسته تر از خود مي بيند و گرفتارتر از خويش، و قصه وي را که بر زبان حال و تجربه رفته است مايه ي تسلّي و عبرت به حساب مي آورد که دردهايش را تسکين مي دهد و سنگيني بار غمِ فراقها را تخفيف؛ کوه ميهمان در آغوش را در اين سفر شبانه بهترين همدم مي يابد و انعکاس