-
بهاي جواني سديدالدين محمد عوفي حكايت ميكند: «آوردهاند كه بازرگاني را بر وزير انوشيروان، مالي خطير بود، و وزير در پرداخت آن درنگ ميكرد. بازرگان بارها سرمايه خويش طلب نمود، ولي وزير از اداي آن سر باز ميزد و هرچه بازرگان ميگفت كه در اين تأخير فراوان تو در پرداخت، ظلم به من باشد، سودي نبخشيد. بازرگان شرححال خود را براي نوشيروان نوشت و از او دادخواهي نمود. انوشيروان مرد بازرگان را پيش خود بخواند و از حال او تفحصّ كرد. بازرگ