-
يک قصه بيش نيست (2) نويسنده:دکتر احمد محسني* نقدو مقايسه ي «ليلي و مجنون» نظامي و «مجنون و ليلي» امير خسرو ره صحرا گرفتن مجنون از مشقت جدايي همه شب غزل سرايي مي کرد و هر دم از ديار خويش دور شده، برنجد به ياد يار سرود مي خواند، خويشان همه از او شکايت مي کردند. پدر غمگين از حکايت او بود و پيران قبيله راخواند و به خواستگاري ليلي رفت، اما پدر ليلي ،مجنون را دشمن کام ناميده و اين همان سنت ناپسند بني عذري است که اگر عشق دو