-
تجلي «قاف» در شعر فارسي (2) نويسنده:مهدي نوروز 3- پاکي و تقدس کوه قاف: گفت نتوان شد به دعوي و به لاف هم نشين سيمرغ را در کوه قاف لاف عشق او مزن در هر نفس کو نگنجد در جوال هيچ کس گر نسيم دولتي آيد فراز پرده اندازد ز روي کار،باز پس تو را خوش درکشد در راه خويش فرد بنشاند به خلوتگاه خويش گر بود اين جايگاه دعوي تو را مغز آن دعوي بود معني تو را دوستداري تو آزاري بود دوستي او تو را کاري بود در جايي ديگر از زبان هدهد به