-
يکي بايد او را ساکت مي کرد نويسنده: ملودي جانسون هاو مترجم: مينا فرشيد نيک «درپايان، قدر داني ويژه اي از پدرم دارم.پدرم دائم الخمر بود و بطري نوشيدنيش روبيشتر از من دوست داشت.اما به خاطر يک چيز به اش مي ديونم؛ يک شب که نيمه هشيار بود من رو به حياط پشتي خونه برد و به ام ياد داد که چطوربا ماه حرف بزنم.ممنونم پدر!»برند کيد، با چشماني پوشيده از اشک، تنديس گلدن گلوب را بالاي سرش برد و در برابر حضار، دوربين ها ي تلويزيوني وتمام جهانيان سر تعظ