-
داستانهايي کوتاه درباره کار (3) نويسنده:طاهره براتي نيا ـ بابا چه كاره اي؟ شوكه شد. چند بار پسرشو با خودش برده بود سرِ كار، ولي تا حالا در مورد شغلش با او صحبت نكرده بود. كمي فكر كرد و با ترديد گفت: ـ چيز مي فروشم ديگه...لباس و روسري و... پسرك چيزي روي يك كاغذ يادداشت كرد. ـ خُب آدرس مغازه ات كجاست؟ تازه فهميد اين پرس و جوها مربوط به اون فرم مشخصات دانش آموزه كه از مدرسه آورده بود. روشن نشد به بچه اش بگه دست فروشه و محل كارش آدرس نداره. ياد او