- روزی از روزها، تمام احساسات و عواطف برای گذراندن ساعاتی شیرین و مفرح به جزیرهای دورافتاده و پر دار و درخت دعوت شدند. مهمانی خوبی برگزار شد و هر یک بنا بر طبیعت خود، از آن دقایق لذت میبرد. ناگهان خبر رسید که توفانی مهیب در شرف وقوع است و همه احساسات باید جزیره را تخلیه کنند.
احساسات سریع بار و بندیلشان را بستند و هر یک سوار یک قایق شدند تا راه بیفتند. در این میان، «عشق » که همیشه عادت داشت از هر محیطی نهایت لذت را ببرد، چند دقیقه دیگر هم آنجا ماند تا اینکه آسمان را ابرهای تیره و تار پوشاند و کمکم اوضاع داشت خطرناک میشد.عشق که دید وضع خراب است، دواندوان به سمت ساحل رفت تا سوار یک
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان