-جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۶
خبرگزاری دانشجویان ایران - طنز روز فرزین پورمحبی من و مازیار دو رفیق بودیم وعاشق دختری در محله امان ... دخترهمچون پنجه آفتاب بود و به رسم همه پنجه آفتابی های عالم، شیطان بود و بلا ! این شیطان بلای ناقلا، تا میتوانست از آب گل آلود شده بین ما دو رقیب سینه چاک، ماهی میگرفت. چطوری؟ اینطوری ... دختر با قیافهای سربلند از گذراندن یک آزمون سخت به من میگفت: ماز