-بايگاني روايت يك زن از زخم هاي خرمشهر
تهران - حيات
آن روز، در حالي كه دو نفر از خواهرها براي بردن غذا رفته بودند، خواهر ديگري درباره فقر صحبت مي كرد. مي گفت: مي خواهم انواع فقر را بشناسم!
فقر طبيعي داريم، فقر اقتصادي، فقر مكتبي،...
هنوز توضيح نداده بودم كه يك نفر مرا براي رفتن به مكتب صدا زد. ما اغلب اوقات، نزد خواهران خرمشهري گروه مكتب قرآن بوديم. گاهي هم براي كمك، به بيمارستانها مي رفتيم و آشپزي مي كرديم. در نيمه راه بودم كه بقيه بچه ها خودشان را به من رساندند. صداي عجيبي مي آمد.
صداي مهيب انفجار و صداي فرياد كساني كه كمك مي خواستند. اولين گلوله خمسه خمس
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان