-به زیر گِل، هزار امّیدوارى مى برد زهرا
درین شب ها ز بس چشم انتظارى مى برد زهرا پناه از شدّت غم ها، به زارى مى برد زهرا!ز چشم اشكبار خود، نه تنها از منِ بى دل كه صبر و طاقت از ابر بهارى مى برد زهرااگر پشت فلك خم شد چه غم؟! بار امانت را به هجده سالگى با بردبارى مى برد زهرازیارت مى كند قبر پیمبر را به تنهایى بر آن تربت گلاب از اشكِ جارى مى برد زهرا همه روزش اگر با رنج و غم طى مى شود، امّاهمه شب لذّت از شب زنده دارى مى برد زهرانهال آرزویش را شكستند و، یقین د