-موش صحرایی و شکارچی
در زمان های خیلی قدیم، آن وقت ها که حیوان ها و انسان ها زبان یک دیگر را میفهمیدند و میتوانستند با هم صحبت کنند، شکارچی درشت اندامی بود که تنها زندگی میکرد.یک روز که از بی کاری حوصلهاش سر رفته بود، تیر و کمانش را برداشت و برای شکار و تفریح به سوی دشت و بیابان به راه افتاد. همان طور که قدم میزد و پیش میرفت، صدای عجیبی به گوشش رسید. ایستاد تا بهتر بشنود. صدای جیرجیر تیز و کوتاهی بود که از زیر پایش میآمد . موش صحرایی کوچولویی توی سوراخی افتاده بود و نمیتوا