-مرغک کوچولو
یکی بود یکی نبود. یه پرنده کوچیک به اسم مرغک بود که از پرواز کردن می ترسید.اون تمام مدت روز و شب،خودش رو بین بوته ها قایم می کرد چون بعضی از وقتا،یه کلاغ گردن کلفت گنده جلوی مرغک رو می گرفت و اون را می ترسوند.کلاغ با صدای وحشتناکی به مرغک می گفت:" تو از پرواز کردن می ترسی..... تو نمی تونی پرواز کنی..... " و اونو مسخره می کرد.مرغک خیلی از این کار کلاغ می ترسید و بازم زیر بوته ها قایم می شد.یه روز آفتابی خیلی زیبا،یه سنجاب بامزه خیلی کوچیک به اسم سنجد،پرنده کوچیک رو دید و ازش پرسید :