-
داستان؛
خاله سوسکه
به گزارش سرویس کودک جام نیوز، یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک خاله سوسکه بود، که در این دار دنیا، جز یک پدر کسی را نداشت. یک روز پدره گفت: “من دیگر نمی توانم خرج تو را بدهم، پیر شده ام و زمین گیر، پاشو، فکری به حال خودت بکن!” گفت: “چه کنم، کجا برم؟” گفت: “شنیده ام در