-
مزرعه متروک درست چهارهفته از آن روز مي گذرد. روزي که من آن تصميم عجيب وغير منتطره را گرفتم .تصميمي که سرنوشت زندگي مرا تغيير داد. من تصميم گرفتم «راجرهارتلي» را در پناهگاه ضد اتمي زنداني کنم و مردي را که به ظاهر مرا آنقدر دوست داشت ، زنده به گور کنم. مي دانم زنده به گور شدن چقدر سخت وعذاب آوراست. از آن به بعد لحظات سخت ودشواري را طي کرده ام. ساعتهايي که متعجبم چگونه گذشتند وحالا همه چيز تمام شده است. يا اينکه بايد بگويم تقريباً دارد تمام مي شود...