-
شب هجران نویسنده : اکبر رضي زاده منبع : سایت راسخون از پاي فتاديم ، چو آمد شب هجران در درد بمانديم ، چو از دست دوا رفت « حافظ » (1) ماه در کمرکش مشرق خودنمايي مي کرد و شاهد فرو رفتن آرام آرام خورشيد، در پشت کوه هاي سر به فلک کشيده ي مغرب بود، اما آسمان هنوز روشن بود و مملو از ابرهاي سپيد پنبه اي که حرير نرم خود را بر سر و کول شهر مي گستراند. صداي جيک جيک ملايم گنجشک ها و قار قار ممتد کلاغ ها فضاي کوچه ها و خيابانها را پرکرده و در رگهاي