-
مآخذ قصص و تمثيلات بوستان و گلستان سعدي (3) 18ـ غوّاص اگر انديشه کند کام نهنگ هر گز نکند درّ گرانمايه به چنگ (گلستان، 125) سعدي در غزلي گويد: دست سعدي به جفا نگسلد از دامن دوست ترک لؤلؤ نتوان گفت که دريا خطر است (کليّات، 385) در غزلي ديگر گويد: سعدي به لب دريا، دُردانه کجا يابي؟ در کام نهنگان رو، گر مي طلبي کامي (کليّات، 580) نظير: قال ارسطاطاليسُ: طالِبُ العِلمُ کَالعائِصِ فِي البَحرِ، لا يَصِلُ اِلَي الجَواهِرِ الک