-
آقا قورباغه ي سبز خالدار توي يک برکه ي کوچک ؛ کنار يک مزرعه ي قشنگ صد تا قورباغه زندگي مي کردند . شب که هوا تاريک مي شد ، همه با هم آواز مي خواندند : قورقور ... قور قور ... فقط يک آقا قورباغه ي سبز خال دار بود که بلد نبود آواز بخواند . هر قدر صبح تا شب تمرين مي کرد ، نمي توانست آواز بخواند ؛ چون بلد نبود که بخواند . اصلا هيچ خانم قورباغه اي حاضر نبود با او ازدواج کند . يک روز آقا قورباغه ؛ خسته شد و راه افتاد رفت . رفت و رفت تا رسيد به درخت چنا