-
مجنون صد توماني نويسنده: داوود اميريان نگاهي به علي کردم و با افسوس گفتم: «بازم خوش به حال تو. من که اگر حرف از جبهه بزنم ننه ام غش مي کند و آقاجان با کمربند مي افتد به جانم. به جان علي، عشق جبهه دارد ديوانه ام مي کند.» علي که از دو ساعت پيش کلافه و بي حوصله پاي حرف هايم نشسته بود، مثل اسپند روي آتش جست زد و با خوشحالي گفت: «آفرين، خودشه؟» با حيرت پرسيدم: «چي خودشه؟» - ديوانگي! ترش کردم و گفتم: «مرد حسابي، دو